هیرادهیراد، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

مزمزۀ عشق ما: هیـــــــــــراد

بهارت مبارک

دومین بهارت مبارک نفس مامان... عید امسال به سرعت برق و باد گذشت... اصلا نفهمیدم 14 روز تعطیلی که بابا مهدی خونه بود چطور گذشت... تا چند ساعت مونده به سال تحویل درگیر بدو بدوهای خونه تکونی بودیم... شما هم خوابیده بودی و ما گقفتیم هنوز بهار نیومده خواب بهار گرفتی... ساعت 11 و نیم شب بیدار شدی و تا 1 و نیم با هم بودیم... سفره هفت سین رو که روی کانتر آشپزخونه چیده بودم با تعجب نگاه میکردی و چندتا عکس ازت گرفتیم... و قبل سال تحویل بازم خوابت برد... مثل هر سال من و بابا اهداف مدنظرمونو روی کاغذ نوشتیم و با دعا به استقبال سال جدید رفتیم.. و تعطیلاتی که واقعا نفهمیدیم چطوری رد شد... بابا مهدی دو روز هم شیفت بود... هفته اول تهران بودیم... دی...
23 فروردين 1394
1